پ گفت چرا به گوشی من دست زدی. دلم گرفت. باران میبارد. الودگی هوا خفهکننده است. سرم درد میکند. خستهام. ناامیدم :-( این حس همین لحظه است. راستش چیزهای کوچک خوبی هم هست. اضطراب دارم. نگران آ هستم. نگران خودم. کاش میشد چند روز در خانه بمانم روی رساله کار کنم. حوصله اداره را ندارم. برای تولد ر رفتیم کافه. حوصله نداشتم.
ذهنم درگیر آ ست. آ آ آ. چشمهای پر از اشک آ.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 86 تاريخ : چهارشنبه 30 آذر 1401 ساعت: 18:43
چند روز خوب و ارام گذشت. آ اضطراب و عذاب وجدان بدی به من داد. بهخاطر گرفتاری چشمش حسابی دلم گرفت. دلم گرفت بهخاطر همه چیز. چشمش پر از اشک بود وقت حرف زدن. باید چه میکردم؟ تلاش خودم را کردم. حالا حوصله ندارم. در رابطه با آ انسان بودم؟ نمیدانم. نمیدانم. نمیدانم.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 94 تاريخ : شنبه 26 آذر 1401 ساعت: 22:11
پ با من فرق دارد. روشش با من فرق دارد. ما باهم فرق داریم. وقتی ناراحتم او نمیتواند دقیقا همان کاری را بکند که من انتطار دارم. یا دوست دارم. او کار خودش را میکند. و من باید زخمهای خودم را فراموش نکنم. خودم را هفت ساله نبینم. من ادم محکمی هستم که نباید اسیر بازیهای روزهای سخت بچگی باشم. باید سادهتر ببینم. راحتتر زندگی کنم.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 88 تاريخ : سه شنبه 22 آذر 1401 ساعت: 17:10
خبر اعدام امروز الودگی هوا چه زندگی سراسر رنج و نکبتی داریم. چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 22 آذر 1401 ساعت: 17:10
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 112 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 17:26
ناخنکار احمق ناخنم را زخمی کرده. گوشهی ناخن ورم کرده و درد دارد. خسته و بیحوصلهام. نمیدانم چرا. کلافهام. کلافه.
بعد از نوشتن: ناخن که درد نمیکند. گوشهی انگشت؟
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 17:26
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 101 تاريخ : يکشنبه 20 آذر 1401 ساعت: 17:26
بعد از یک سال و نیم بالاخره اکسپت مقاله رسید. دیروز مدیر داخلی مجله زنگ زد گفت مقاله پذیرش گرفته. خوشحال شدم. پ هم بود. بعد کشک و بادمجون درست کردم. شب املت خوردیم. فوتبال دیدیم. البته من فوتبالی نیستم و آنقدرها دوست ندارم. خوشحال شدم. خوشحال بودم. خوشحالم. برای کسی مثل من رسیدن تا همین جا هم یعنی چه راه درازی را تنها آمدم. و چه خوب که قرار است درس و مشقم تمام بشود. دلم آزادی میخواهد.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 17 آذر 1401 ساعت: 2:26
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 112 تاريخ : پنجشنبه 17 آذر 1401 ساعت: 2:26
پ گفت ماجراهای رسالهات را بنویس. گفتم آن دختری که گفتند خودکشی کرده مجبور شده اسم یکی را روی مقالهاش بنویسید. من استاد مشاور دومی دارم که ربط چندانی به موضوع رسالهم ندارد. در این دو سال و نیم یک بار هم او را ندیدم و کمک و مشورتی از او نگرفتم. نام او روی جلد رساله و مقالههایم خواهد بود. به همین زیبایی.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 17 آذر 1401 ساعت: 2:26
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 111 تاريخ : سه شنبه 15 آذر 1401 ساعت: 8:39
خانه تمیز شده و در سکوت بعد از شعارهای شبانه یادم میآید چقدر تنها هستم. یادم میآید انگار جای چیزی خالی است. چیزی؟ کسی؟ یادم میآید چقدر خستهام.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 113 تاريخ : چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت: 14:00
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت: 14:00
کاش بشه دوباره خوند و نوشت. چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 104 تاريخ : چهارشنبه 9 آذر 1401 ساعت: 14:00
وبلاگ فاطمه را خواندم. دیر بیدار شدم. و البته باز با گلو درد. بدن درد هم هست. باید باید باید خانه را تمیز کنم. ای خدای رنگین کمان! کمک کن خانه را تمیز کنم. برای چنین کار سادهای که میتوانم روی کمکت حسابت کنم؟
یکی نوشته بود جایزه بهترین تماشاگر تعلق میگیرد به خدای بخشندهی مهربان.
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 87 تاريخ : دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت: 13:38
نوشتند چقدر عجیبی تو. چند سالته؟ چیم عجیبه؟ چه فرقی میکنه چند سالمه؟ خیال کن هزار سال. خیال کن بیست و چند سال. چیزهایی درهم...
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 7 آذر 1401 ساعت: 13:38
برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 74 تاريخ : شنبه 5 آذر 1401 ساعت: 17:56
از دم صبح سهشنبه که صدای پ امد تا همین حالا از بدترین روزها بود. مدتها بود اینطور مریض نشده بودم. سه روز تمام در رختخواب. دو سه روز بیحالی شدید. الان دوباره باید دکتر بروم. امروز البته بهترم. باید خبرها را دنبال نکنم. از نظر روحی خیلی بههم ریختهام. :-((
چیزهایی درهم...برچسب : نویسنده : mchizhaiedarhama بازدید : 85 تاريخ : شنبه 5 آذر 1401 ساعت: 17:56